سفارش تبلیغ
صبا ویژن

ملیـحـــــــــــــــــــــــــــانه

استفاده ی بهینه از زباااان!

    نظر


زبان یکی از بزرگترین نعمتهاییه که خدا به انسان داده،عامل اصلی ِ تکامل ِ انسانهاست.باعث انتقال تجربه از فردی به فرد دیگه میشه!وسیله ی ظاهرسازی اندوخته های درونی ِ.در رشد و ترقی انسان نقش مهمی داره،گاهی هم باعث به مشکل برخوردن و سقوط آدم میشه.
یکی از اختلافات بین حیوان و انسان ِ که انسان حیوانی ناطق ِ و قدرت تکلم انسان جزو پارامترهای مهمی ِ که باعث برتری انسان بر حیوان میشه.
انقدر مهمه ِ که در قرآن بعد از آفرینش انسان مورد ِ اشاره قرار گرفته(1).استفاده از زبان وقتی ارزشمند ِ که با فکر و اندیشه همراه باشه.اینها تعریفهایی از زبان بود این هم تعریف سکوت!امیدوارم واضح باشه(                                          !).
استفاده از زبان و صحبت کردن نسبت به سکوت برتری های زیادی داره اما این در صورتیه که از زبان درست استفاده بشه.
از امام سجاد سوال کردند که از سخن و سکوت کدام یک بردیگری برتری دارد؟حضرت در پاسخ فرمود:برای هر یک از این دو آفتهایی است،ولی اگر از افت مصون و سالم باشند،سخن افضل و برتر است،زیرا خداوند هیچ یک از پیامبرانش را به سکوت مبعوث نکرده است،بلکه آنها مأموریت داشتند که مردم سخن بگویند و با بیان خود آنان را به صلاح و رستگاری دعوت کنند و نیز هیچ کس با سکوت مستحق بهشت و  لایق ولایت الهی نمیشود و از عذاب دوزخ مصون نمیماند،نیل به رحمت الهی و نجات از عذاب او در پرتو سخن گفتن است.من هرگز ماه را نظیر آفتاب قرار نمیدهم...شما خود فضل سکوت را با سخن توصیف میکنی،در حالی که هرگز فضل سخن را با سکوت نمیتوان توصیف کرد.(2)
خوب حالا با توجه به ارزش زبان و استفاده ازش به نظرتون چرا بعضیا سعی نمیکنن ازش درست استفاده کنن؟بهتره بگم چرا بعضیا ازش استفاده نمیکنن
?
اون موقعی که نیاز نیست ازش استفاده کنیم کنترلش نمیکنیم ولی زمانی که با استفاده ازش میتونیم خیلی از مشکلاتمون رو حل کنیم سکوت میکنیم!!!
هروقت مشکلی پیش میاد سکوت میکنیم و به تنهایی قضاوت میکنیم طرف مقابل رو محاکمه میکنیم اخرش رای دادگاه رو هم میدیم خودمونم تاییدش میکنیم،تازه کلی هم برای خودمون در ِ نوشابه باز میکنیم که عجب داوری ِمنصفانه ای کردیم!!!بعد هم برای مظلومیتمون و حقوق از دست رفته مون آه و ناله و شیون راه میندازیم!
گاهی فکر میکنیم با حرف ممکنه کوچیک بشیم یا به حق واقعی مون نرسیم،گاهی فکر میکنیم با سکوتمون میتونیم دیگران رو متوجه اشتباهشون کنیم!!!
برای همین به جای اینکه با منطقی صحبت کردن مشکلاتمون رو بیان کنیم و به دنبال راه حلش باشیم با رفتار نادرستمون،با قهر و بی اهمیتیمون،با حبس شدن توی اتاق و تلفن جواب ندادن و...نه تنها کمکی نکردیم بلکه هم خودمون و هم دیگران رو به دردسر انداختیم پس سعی در چنین شرایطی از خودمون زیاد تقدیر و تشکر نکنیم که تونستیم زبانمون رو کنترل کنیم !
پس سکوت همیشه به معنای از خود گذشتی و بزرگواری نیست!یک وقت خودمون رو گم نکنیم؟؟؟

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ته نوشت:
1.آیات ابتدایی ِ سوره الرحمن
2.بحار الانوار،ج71،ص274،اسلامیه
3.گرچه از هر دو جانب بر دهن مهر سکوت....ناز او را با نیاز من سخن بسیــــــــــار بود


خواستگاری پر سرعت با...!!!

    نظر

اگر به دنبال کامل کردن دین خود هستید!!!!!!!!!
اگر به فکر یک همراه همیشگی هستید!
اگر به دنبال نیمه ی گمشده ی خود در حداقل زمان ممکن هستید!
اگر نمی خواهید نیمی از عمرتان در مراسم خواستگاری بگذرد!
اگر کمرتان زیر بار خرید گل و شیرینی خواستگاری خم شده است!!!
اگر در معرض خطر ترشیدگی و بعدش هم گندیده گی هستید!
.
.
.
دیگر نگران نباشید
راه حل مشکلات شما در دستان توانمند ماست
خواستگاری پــــــــــر سرعت را با ما تجربه کنید!!!
خواستگاری پرسرعت با اینترنت پرسرعت ADSL

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1.به به به به زندگی شیرین میشود!
2.بگذریم از اینکه ماشاءالله بعضیا سرعتشون از ای دی اس ال هم بیشتره!!!
3.البته گاهی گلاب به روتون آدم...


ارادتی بنما تا سعادتی ببری!!!

    نظر

بهش گفتم من نمیفهمم آخه تو چرا نمیخوای اوضاعت رو تغییر بدی؟تا کی باید توی این شرایط باشی؟دیگه بچه نیستی که!!!
من نمیدونم تو با کی لج میکنی؟حتی خودتم نمیدونی دنبال چی هستی
وقتی صحبت میشه برای نصیحت کردن اماده ای ولی این همه خانواده ات و اطرافیان گفتن راهت درست نیست و داری عمرت رو تلف میکنی شده توجه کنی؟شده یک کم به کارهات و تصمیمهایی که میگیری بیشتر فکر کنی؟چرا فکر میکنی همیشه بهترین تصمیم رو تو میگیری؟چرا از مشورت با دیگران عار داری؟چرا ماها فکر میکنیم عقل کل ایم؟
نشستی سرت رو گرفتی رو به آسمون که چی؟منتظر عنایتی؟یعنی خیلی بنده ی خوبی هستی که فقط منتظر دستور خدایی و به اونچه که مقدر میکنه راضی ای؟اگر خدا قرار بود انسان رو تربیت کنه که دیگه به ما قوه ی عقل و اختیار نمیداد!کجای توی دین ما اومده که دست از تلاش بکشید و بشینید به امید عنایت خدا؟کی گفته هر راهی که در زندگی ادم قرار داده میشه حتما برای امتحان ادم هستش؟عقل دادن که خودمون سنجیده عمل کنیم بهترین راه رو انتخاب کنیم.این یعنی امتحان!امتحان ما ادمها یعنی بهترین تصمیم رو بگیریم مطابق با دین خدا و به اون عمل کنیم
مگر توی قرآن نداریم که سرنوشت و آینده ی هر کسی وابسته به اون چیزهایی که خودشاز راه تلاش بدست بیاره!نه
اینکه فقط بگیم توکل داریم و راضی هستیم به رضای خدا!
در قرآن اومده «هر کس در گرو و همراه اعمال خویش است»(1)یا «هر کس کار (نیکی )کند برای خود کرده و هر کار( بدی) کند به زیان خود کرده است»(2).یا اینکه« برای انسان بهره‌ای جز
سعی و کوشش او نیست »(3)
به نظرت اینا نشون دهنده ی آزادی عمل نیست؟به نظرت اختیار و صاحب اراده بودن انسان رو نشون نمیده؟چطور تلاش نکرده همه چیز رو امتحان و مشیت خدا میدونی؟کجا گفته شده ادم در برابر ظلم هیچ مقاوتی نکنه و بگه چون خدا اینطوری خواسته پس صلاح من در همین بوده  آیا در اینجا راضی بودن یعنی مقرب درگاه خدا بودن؟
به نظر من
هر کس مسوول اعمال خودشه و خوشبختی و بدبختی به اعمال و کردار هر شخص بستگی دارد!بهره ای که میبره حاصل همون سعی و کوشش خودشه و در سرنوشتش نمیتونه دیگران رو مقصر بدونه و اینکه خدا به هرکسی در برابر اعمال و کارهاش جزای کامل میده چه در این دنیا چه در آخرت
پس میشه گفت آینده افراد از یک طرف در گرو علم و عمل اونه از یک سو در گرو اعمال خودش و از طرفی هم در گرو توکّل و اعتماد به قدرت بی‌کران خداست
حالا اگه میخوای بازم بنشین و بگو صلاح خدا در این بوده که سرنوشتم اینطوری باشه!

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ته نوشت:
1.«کل نفس بما کسبت رهینه.» (سوره المدثر آیه 38)
2.«لَهَا مَا کَسَبَتْ وَ‌ عَلَیْهَا مَا اکْتَسَبَتْ»(سوره بقره آیه 296)
3.«و ان لیسَ للاِنسانِ الّا ما سعی»(سوره نجم آیه 39)
4. طفیل هستی عشقند آدمی و پری........
ارادتی بنما تا سعادتی ببری


از قضاوت تا شرمندگی

این احساس از همون روزهای اول که توی کلاس دیدمش شکل گرفت،اخه میدونید فکر میکردم همه میان کلاس کنکور برای درس نه...!
وقتی میدیم  با استادها انقدر راحت برخورد میکرد مثل پتکی بود که میخورد تو سرم!
ظاهرش اصلا مناسب نبود و بدتر از اون به قدری با نامحرم بدون پروا برخورد میکرد که...
انگار هر کی استاد شد محرم هم میشه!!!
طرز صحبت کردنش ، راه رفتنش،وای!!!لباس پوشیدنش!!!انگار میخواست بره عروسی
خیلی دلم میخواست فرصتی پیش بیاد و بتونم باهاش صحبت کنم
گذشت و گذشت و گذشت ... یک روز که توی کلاس باهم تنها بودیم،پیش خودم گفتم حالا که این فرصت بوجود اومده نباید از دستش بدم ولی خوب!چطوری باید شروع میکردم که هم حرفم رو بزنم هم ناراحتش نکنم؟
داشتم فکر میکردم که خودش شروع به صحبت کرد!!!
طوری صحبت میکرد که انگار ما چند ساله همدیگر و میشناسیم،وقتی صحبتاش رو شنیدم دیدم چقدر دچار اشتباه شدم و برعکس ظاهر نامناسبش خصوصیات مثبت زیادی داشت!
هرچی بیشتر صحبت میکرد من شرمنده تر میشدم!
اخه منم اگه توی چنین خانواده و محیطی تربیت شده بودم شاید...
درسته که همه ی ما عقل و اختیار داریم و میتونیم بسنجیم و انتخاب صحیح داشته باشیم و مطابق میل خودمون رفتار کنیم ولی نمیتونیم تاثیرعواملی مثل
;
 ژنتیک،خانواده،مدرسه،افرادی که باهاشون در تعاملیم مثل دوست( انقدر میگن رفیق ناباب همینه دیگه، بد نیست حواسمون باشه! تاااااااااااااااازه ذغال خوب هم بی تاثیر نیست) و جامعه و...رو نادیده بگیریم.
ظاهر آدمها بیشتر از خانواده ودوست و محیط تاثیر میپذیره و ما نمیتونیم با توجه به ظاهر کسی در موردش نظری بدیم تازه حتی اگه از باطن دیگران هم با خبر باشیم نباید به خودمون اجازه ای بدیم که...
چون اخرش جز شرمندگی چیزی عایدمون نمیشه!یا به خاطر قضاوت نادرستمون شرمنده میشیم یا به خاطر کنجکاوی بی موردمون!!!
غیر از اینه؟؟؟
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ته نوشت:
1.شرمندگی
2.شرمندگی
.
.
.
. . شرمندگی


اینم از آخرش

    نظر

 

آره قبول داریم . ما بچه های خوبی واسه بابامون نبودیم .
اون رو گذاشته بودیمش خونه سالمندان و دیر بهش سر می زدیم ، هرچی می گفت بیشترسربزنین ،
می گفتیم : کارداریم.
می گفت دلم واسه بچه هاتون تنگ شده ،
می گفتیم اونا هم درس دارن .
آره ! در حق اون ظلم کرده بودیم .
اما الان حدود یک ماهه که بچه های خوبی واسه بابامون شدیم 
 اون رو از خونه سالمندان آوردیم بیرون . دیگه هر هفته بهش سر می زنیم .
بچه هامون رو هم با خودمون می بریم .
حالا هم میخوایم واسش یه مراسم چهلم عالی و با کلاس بگیریم

 

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ته نوشت:
1.سلام.داستانک رو از
اینجا برداشتم!
2.بسم الله الرحمن الرحیم
یا ایها الذین امنوا ان من ازوجکم و اولدکم عدوا لکم فاحذروهم و ان تـعـفـوا و تصفحوا و تغفروا فان اللّه غفور رحیم (14) انما امولکم و اولادکم فتنه و اللّه عـنـده اجـر عـظیم (15) «سوره تغابن»
هان اى کسانى که ایمان آوردید! بعضى از همسران و فرزندان شما دشمن شمایند از آنان بـر حذر باشید و اگر عفو کنید و از خطاهایشان بگذرید و بدیهایشان را ندیده بگیرید کارى خدایى کرده اید چون خداى تعالى هم غفور و رحیم است (14)جـز ایـن نـیـست که اموال و اولاد شما فتنه و مایه آزمایش شمایند و نزد خدا اجرى عظیم هست (15)
3.اینو هیچ وقت یادمون نره:
کس به امید وفــــــا ترک دل و دین مکناد     
                                  که چنانم من از این کرده پشیمان که مپرس!!!
4.چند روز پیش که رفته بوم به
سوتک سری بزنم حرف از تلنگر و این چیزا بود!کاش تلنگر ما رو به خودمون میاورد.چرا این روزا حرفها تانقدر اثیرشون رو زود از دست میدن اول که میشنویم خیلی برامون مهمن تصمیم میگیریم بهشون عمل کنیم ولی فردای همون روز...انگار نه انگار!اخه چرا؟
5.دنبال یک راهنما میگشتم بیاد تغییری،تحولی،... بوجود بیاره یک تکونی به این زندگی یخ کرده بده!ادمی که یخ کرده اگه همینطوری بشینه و نظاره گر باشه حتما حیاتش رو از دست میده...منم همچین احساسی دارم!حیات حیاتم داره از دست میره...