سفارش تبلیغ
صبا ویژن

ملیـحـــــــــــــــــــــــــــانه

پوشش در بانکداری اسلامی

بانکداری اسلامی؟؟؟
بانکداریِ اسلامی!!!
بانکداری اسلامی.
همینطوری زیر لب زمزمه میکردم و قدم میزدم،به این فکر می کردم که اسلامی بودن کجای بانکداری ما قرار داره؟
چند وقت پیش که یکی از دوستانم برای استخدام بانک ثبت نام کردن و بعد از قبولی برای مصاحبه رفتن اونجا متوجه شدن گویا یک شرط به شرایط استخدام سه تا از بانک های غیر دولتی اضافه شده بوده!!!
جالب اینجاست که این بند آخر اسلامی بودن بانکداری رو به حد اعلا رسونده!
موقع مصاحبه پوشش دوستم چادر بوده...
در مورد پوشش توضیح دادن!و خیلی مودبانه گفتن پوشش فرم شون مانتو و شلوار هستش و چون ایشون چادری هستن و تصمیم به کنار گذاشتنش هم ندارن ،در نتیجه خوشبختانه(شایدم متاسفانه!)لیاقت هم کاری با یک بانک اسلامی رو ندارن!
خدا رو شکر نمردم و معنای بانکداری اسلامی رو هم فهمیدم!!!
کمال تشکر رو از بانک تات و اقتصاد نوین و پارسیان دارم.

شرایط پذیرش
-    دارا بودن شرایط عمومی استخدام و برخورداری ا زسلامتی کامل .
-  دارا بودن کارت پایان خدمت و یا معافیت دائم غیر پزشکی ( آقایان) .
-  آشنایی با ICDL و زبان انگلیسی
-  حداقل معدل لیسانس 14
-   حداکثـر سن خانمها 28 سال( متولدین 1361 به بالا) و آقایان 30 سال(متولدین 1359 به بالا)
-  بومی و ساکن شهر مورد تقاضا
-
بند آخر
***
حداکثر پوشش برای خانمها مانتو و شلوار می باشد!(از پذیرش حداکثرتر از این معذوریم!!!)
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ته نوشت:
بسم الله الرحمن الرحیم
ولا تطع الکافرین و المنافقین ودع أذیهم و توکّل علی الله و کفی بالله و کیلا


وَ اللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَ لَوْ کَرِهَ الْکافِرُونَ

این چند وقته توی دلم خیلی حرفها مونده بود که نمیدونستم باید چطور سر همشون کنم و چجوری بنویسم که درست منظورم رو بیان کرده باشم.آیه ی 8 و 9 سوره ی کهف رو که خواندم انگار تمام حرف های گفته و نگفته هام از ذهنم پاک شد.
بسم الله الرحمن الرحیم
یُرِیدُونَ لِیُطْفِؤُا نُورَ اللَّهِ بِأَفْواهِهِمْ وَ اللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَ لَوْ کَرِهَ الْکافِرُونَ (?)
ایشان میخواهند که نور خداى را دهان هاى خویش فرو نشانند و خداى تعالى تمام کننده نور خویش است هر چند که کافران کراهت دارند.
هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدى‏ وَ دِینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ کُلِّهِ وَ لَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُونَ (?)
 او آن خدائیست که پیغمبر خویش را با توحید و کیش درست فرستاد تا آن را بر همه دینها غالب گرداند و گر چه مشرکان (این چیرگى را) کراهت دارند.


یا سید الکریم

نزدیک ظهر که می شود تمام وجودت را کلافه گی و غم پر می کند...
غروب که می شود دلت بغض می کند...
صبح که می شود دلت نسیمی نوازشگر می خواهد!دلت می خواهد کسی تو را بدون کنکاش و پرس و جو قبولت کند،آرامشت دهد
روز را به امید دیدنش چشم از هم باز می کنی و هم جواری با اوست که دلت را آرام می کند ، جلا می دهد.
سختی راه را به امید دیدنش به جان می خری،هر روز از راه که می رسی مثل همیشه منتظر است...
اما تو گاهی بی توجه به او سرت را پایین می اندازی و بدون اینکه اجازه ی ورود بگیری به حریمش وارد می شوی...
بعد تر یاد بی ادبی ات می افتی!...شرمنده می شوی...
بوی نان بربری کوچه ی بغل دلت را برده است!!!مستت کرده است...
اما بوی نم صحن مستی بوی نان بربری را از بین می برد...شیرین تر است،خمار می شوی...
باد خنکی می وزد و تو چادرت را محکم به خودت می پیچی
می ایستی...
دستهای یخ زده ات را به روی سینه ات می گذاری...
آرام چشم های خسته ات می بندی و زیر لب می گویی
السلام علیک یا ابا عبدالله(ع)
السلام علیک یا سید الکریم(ع)
السلام علیک یا طاهر بن زین العابدین(ع)
السلام علیک یا حمزه بن موسی بی جعفر(ع)
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1.
گذری بر زندگی حضرت عبدالعظیم حسنی
2.شما هم به زیارت بیایید ...التماس دعا
3.امام هادی علیه السلام: من زار عبدالعظیم بری کمن زار حسین علیه السلام بکربلا


تعرض از تاثیرات بی حجابی است

 

ای پیامبر(گرامی)،به زنان و دختران خود و زنان مومنان بگو
که خویشتن را به جلباب(چادر)فروپوشند،
که این کار برای اینکه آنها شناخته شوند و
تا از تعرض و جسارت آزار نکشند،بر آنان بسیار بهتر است
و خدا آمرزنده ی مهربان است.(1)

برای افطار مهمان داشتیم و باید هرچه زودتر به خونه بر می گشتم .نیم ساعت به اذان مغرب باقی مونده بود که از نمایشگاه قرآن خسته و کوفته آمدم بیرون.
سریع به سمت مترو حرکت کردم.وقتی به یکی از میدان های نزدیک خانه مان رسیدم اذان می گفتن.با دیدن صف کیلومتری اتوبوس به سمت ایستگاه تاکسی ها حرکت کردم.وای ماشین نبود!
کنار خیابان منتظر بودم و ماشین هایی که برای رسیدن به افطار با سرعت نور حرکت می کردن  و ارزش جان شون از به افطار رسیدن کمتر بود رو نگاه می کردم.
یک خانمی هم کنار من منتظر ماشین ایستاد...احساس کردم نگرانه، با انگشت مدام با بند کیفش بازی می کرد...
سر و وضع نا مناسبی داشت،یک مانتوی خیلی کوتاه کرم با یک شال کوتاه بنفش!موهاش رو به شیوه ی شگفت انگیزی(نمی دونم چطوری)روی آسمون نگه داشته بود!آرایش غلیظی داشت و یک کفش فکر کنم پاشنه ده سانت پاش بود!همین طور متحیر نگاهش می کردم و از طرفی هم منتظرتاکسی بودم که با صدای آن خانم به خودم آمدم.
وقتی به طرفش برگشتم گفت:خانم ببخشید شما مسیرتون از این سمته؟می خواید با تاکسی برید؟
من که هنوز محو سر و وضعش بودم ، با تعجب نگاه کردم و در جواب سوالش گفتم:بله!چطور؟
گفت: می تونم منم با شما بیام؟
گفتم: با من؟
از تعجب داشتم شاخ در می آوردم! متوجه تعجبم شد و خودش ادامه داد...
الان شب شده من می ترسم تنهایی سوار ماشین بشم اگه با شما بیام خیالم راحت تره.
گفتم :خواهش می کنم.خوشحال میشم توی راه تنها نباشم...
تاکسی که آمد با هم سوار شدیم.خیلی دلم می خواست یکم باهاش صحبت کنم اما انقدر برام عجیب بود که چنین با آدمی با این سر و وضع از سوار تاکسی شدن آن هم در شلوغی موقع اذان ِ وسط شهر می ترسه نتونستم زیاد صحبت کنم.
همش با خودم می گفتم:اگه از این مورد توجه بودن می ترسه چرا این طوری آمده بیرون؟اگه مورد توجه بودن رو دوست داره و  اینطوری راحته پس این همه ترس برای چیه؟مگه مجبور بوده با این وضع بیاد که این همه استرس و فشار روانی رو تحمل کنه؟
خیلی فکر کردم اما به نتیجه ای نرسیده ام هنوز...
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ته نوشت:
1.سوره احزاب.آیه59
2.رهبر عزیزمان حضرت آیت الله خامنه ای :
زن را آزاد می کنند تا بیشتر خود نمایی کند،تا بیشتر صحنه را برای بهره برداری های نا مشروع مرد آماده کند...این در واقع آزادی مردان هرزه برای تمتع از زن است.


افطاری شاهانه

هر سال چند روز قبل از شروع ماه مبارک رمضان توی خونه ها یک هیاهویی برپا میشه!
مشغول تمیز کردن خانه می شیم و پر کردن یخچال و فریزر....از آماده کردن سبزی آش و حبوبات گرفته تا گوشت و مرغ و برنج و ... آقایون هم سرگرم خریدند که مبادا خانواده با کمبود مواد غذایی روبرو بشن یا اینکه از مهمون هاشون نتونن به خوبی پذیرایی کنن...
دغدغه این رو داریم که تغذیه بچه ها خوب نباشه و یک ماه روزه گرفتن آسیبی بهشون برسونه و ضعیفشون کنه.
دغدغه ی این رو داریم که مبادا توی افطاری دادن های ماه رمضان سر سفره مون چیزی کم و کسر باشه!
اگه خواهر و برادرمون  دو مدل غذا سر سفره گذاشته مبادا سفره ی ما رو کمتر از سه نوع غذا پر کنه!
مبادا احساس کنیم وسائل خونه مون از اطرافیان چیزی کم داره!مبادا رخت و لباس بچه ها توی مهمونی ها کمتر از هم سن هاشون باشه!
انقدر دغدغه ی شکم رو داریم که یادمون میره فلسفه ی قرار داده شدن این ماه چیه!
یادمون میره که توی همسایگی ما ممکنه بچه ای باشه که دلش لک زده باشه برای خوردن زولبیا بامیه!
یادمون میره که همون موقعی که ما توی شبانه روز سه بار در حد خفگی میخوریم!توی محله مون هستن آدمهایی که از شرمندگی زن و بچه شون خواب به چشمشون نمیره!
همون زمانی که ما مشغول تهیه وسائل مهمونی های پر از چشم و هم چشمی و اسرافمون هستیم چقدر آدمها از نداری و بی پولی به گناه میفتن!
کاش یکم از این زرق و برق ها کم کنیم و به جاش این برق رو مهمون چشم های کسانی کنیم که این روزا با ما به مهمونی خدا اومدن...شاید به واسطه ی دعای اونها دعای شب های قدرمون به اجابت برسه...
برای ثواب کردن راه های ساده تر از افطاری دادن های پر خرج که آخرش هم چیزی جز اینکه بگن برنجشون دم نکشیده بود!آششون شور بود یا... هستش چرا ما همیشه راه سخته رو انتخاب می کنیم؟
     ترسم که روز حشر عنان بر عنان رود.....تسبیح شیخ و خرقه ی رند شراب خوار!
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ته نوشت:
1.سلام.عیدتون مبارک.ان شالله همه مون عیدی های خوب خوب از کریم اهل بیت امام حسن مجتبی(ع)بگیریم.
2.چند روز پیش جایی بودم که بسته های مواد غذایی بین خانواده های بی بضاعت تقسیم میکردند...کاش بودید و برق چشم هاشون رو از دیدن چند کیلو برنج و یک بسته ماکارونی و یک قوطی رب و ...میدید!عجیب شرمنده شدم


مزایای ازدواج

    نظر

 

مزایای ازدواج!

این دو تا جدول رو در پوستر های سازمان ملی جوانان دیدم.جالب ناک بود گفتم شما هم بخونید!هم متاهل ها امیدوار بشن و هم اینکه در تقویت انگیزه مجردها برای ازدواج موثره