سفارش تبلیغ
صبا ویژن

ملیـحـــــــــــــــــــــــــــانه

تو صنم نمیگذاری که مرا نماز باشد

گاهی به این فکر می کنم چرا تا میام سر نماز همه چیز یادم میاد به جز اون چیزی که باید!
از پیدا شدنِ وسائل گم شده گرفته تا کارهای عقب افتاده و خریدها و کتابهای نخونده و تلفن های زده نشده و صحبت دوستان و هزار و یک چیز دیگه!
انگار گاهی باید از فکرهایی که کردم متوجه بشم چقدر از نماز رو خوندم!!!
 آن روز داشتم به این حضور قلب نداشتن در نماز فکر می کردم که علتش چیه و چطور میشه برطرفش کرد شب به این قسمت از دعای ابوحمزه ثمالی رسیدم!برام عجیب تأمل برانگیز بود.
بسم الله الرحمن الرحیم
اَللّهُمَّ تُبْ عَلَىَّ حَتّى
خدایا توبه ام ده تا

لا اَعْصِیَکَ وَاَلْهِمْنِى الْخَیْرَ وَالْعَمَلَ بِهِ وَخَشْیَتَکَ بِاللَّیْلِ وَالنَّهارِ ما
نافرمانیت نکنم و به دلم انداز کار نیک را و عمل بدان و ترست را در شب و روز تا هنگامى که

اَبْقَیْتَنى یا رَبَّ الْعالَمینَ اَللّهُمَّ اِنّى کُلَّما قُلْتُ قَدْ تَهَیَّاْتُ وَتَعَبَّاْتُ
در این دنیا زنده ام دارى اى پروردگار جهانیان خدایا من هر زمان پیش خود گفتم که دیگر مهیا و مجهز شده ام

وَقُمْتُ لِلصَّلوهِ بَیْنَ یَدَیْکَ وَناجَیْتُکَ اَلْقَیْتَ عَلَىَّ نُعاساً اِذا اَنَا
و برخاستم براى خواندن نماز در برابرت و با تو به راز پرداختم تو بر من چُرت و پینکى را مسلط کردى در آن هنگامى که

صَلَّیْتُ وَسَلَبْتَنى مُناجاتَکَ اِذا اَنَا ناجَیْتُ مالى کُلَّما قُلْتُ قَدْ
داخل نماز شدم و حال مناجات را از من گرفتى در آن وقتى که به راز و نیاز پرداختم ، مرا چه شده است که هرگاه با خود گفتم

صَلَُحَتْ سَریرَتى وَقَرُبَ مِنْ مَجالِسِ التَّوّابینَ مَجْلِسى عَرَضَتْ
باطن و درونم نیکو شده و نزدیک شده از مجالس توبه کنندگان مجلس من ، گرفتارى

لى بَلِیَّهٌ اَزالَتْ قَدَمى وَحالَتْ بَیْنى وَبَیْنَ خِدْمَتِکَ سَیِّدى لَعَلَّکَ عَنْ
و پیش آمدى برایم رخ داده که پایم لغزش پیدا کرده و میان من و خدمتگذاریت حائل گشته اى آقاى من شاید مرا از دَرِ

بابِکَ طَرَدْتَنى وَعَنْ خِدْمَتِکَ نَحَّیْتَنى اَوْ لَعَلَّکَ رَاَیْتَنى مُسْتَخِفّاً
خانه ات رانده اى و از خدمتت دورم کرده اى یا شاید دیده اى سبک شمارم

بِحَقِّکَ فَاَقْصَیْتَنى اَوْ لَعَلَّکَ رَاَیْتَنى مُعْرِضاً عَنْکَ فَقَلَیْتَنى اَوْ لَعَلَّکَ
حقّت را پس دورم کرده اى یا شاید دیده اى از تو رو گردانده ام پس خشمم کرده اى یا شاید مرا

وَجَدْتَنى فى مَقامِ الْکاذِبینَ فَرَفَضْتَنى اَوْ لَعَلَّکَ رَاَیْتَنى غَیْرَ شاکِرٍ
در جایگاه دروغگویانم دیده اى پس رهایم کرده اى یا شاید دیده اى سپاسگزار

لِنَعْمآئِکَ فَحَرَمْتَنى اَوْ لَعَلَّکَ فَقَدْتَنى مِنْ مَجالِسِ الْعُلَمآءِ فَخَذَلْتَنى
نعمتهایت نیستم پس محرومم ساخته اى یا شاید مرا در مجلس علماء نیافته اى پس خوارم کرده اى

اَوْ لَعَلَّکَ رَاَیْتَنى فِى الْغافِلینَ فَمِنْ رَحْمَتِکَ آیَسْتَنى اَوْ لَعَلَّکَ
یا شاید مرا در زمره غافلانم دیده اى پس از رحمت خویش بى بهره ام کرده اى یا شاید

رَاَیْتَنى آلِفَ مَجالِسِ الْبَطّالینَ فَبَیْنى وَبَیْنَهُمْ خَلَّیْتَنى اَوْ لَعَلَّکَ لَمْ
مرا ماءنوس با مجالس بیهوده گذرانم دیده اى پس مرا به آنها واگذاشته اى یا شاید

تُحِبَّ اَنْ تَسْمَعَ دُعآئى فَباعَدْتَنى اَوْ لَعَلَّکَ بِجُرْمى وَجَریرَتى
دوست نداشتى دعایم را بشنوى پس از درگاهت دورم کرده اى یا شاید به جرم و گناهم کیفرم داده اى

کافَیْتَنى اَوْ لَعَلَّکَ بِقِلَّهِ حَیآئى مِنْکَ جازَیْتَنى فَاِنْ عَفَوْتَ یا رَبِّ
یا شاید به بى شرمیم مجازاتم کرده اى پس اگر از من بگذرى پروردگارا

فَطالَ ما عَفَوْتَ عَنِ الْمُذْنِبینَ قَبْلى لاِنَّ کَرَمَکَ اَىْ رَبِّ یَجِلُّ عَنْ
بجاست چون بسیار اتفاق افتاده که از گنهکاران پیش از من گذشته اى زیرا کرم تو پروردگارا برتر از

مُکافاتِ الْمُقَصِّرینَ وَاَنَا عائِذٌ بِفَضْلِکَ هارِبٌ مِنْکَ اِلَیْکَ
کیفر کردن تقصیرکاران است و من پناهنده به فضل توام و از ترس تو بسوى خودت گریخته ام

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1.بسم الله الرحمن الرحیم«انّنی انا الله لا اله الاّ أنا فاعبدنی و اقم الصّلوة لذکری؛همانا من الله هستم، معبودی جز من نیست مرا پرستش کن و نماز را برای یاد من برپا دار»(سوره ابراهیم آیه 40)
2.حدودا بیست اُمین بارِ که آمدم این پست رو بذارم...سیستم ویروسی شده!هر یک خط که می نویسم ریسیت میکنه!نصف این پست پرید
3.راهکارهای دستیابی به توجه در نماز به نقل از آیت الله وحید خراسانی(هشت شرط برای کسب حضور قلب در نماز!)
4.در نمازم خم ابروی تو با یاد آمد....حالتی رفت که محراب به فریاد آمد
5.امام صادق علیه السلام می فرمایند:

فرشته مرگ،شیطان را از کسی که مراقب نماز است دور می کند و شهادت بر وحدانیت خدا و رسالت پیامبر(ص) را در هنگام هولناک مرگ به او تلقین می کند.
وسایل الشیعه،ج3،ص19
6.تو صنم نمی گذاری که مرا نماز باشد...


مرگ حقه

    نظر

بسم الله الرحمن الرحیم
تَبارَکَ الَّذِی بِیَدِهِ الْمُلْــکُ وَ هُوَ عَلى کُلِّ شَیْ‏ءٍ قَدِیرٌ ـ الَّذِی خَلَقَ الْمَوْتَ وَ الْحَیاهَ لِیَبْلُوَکُمْ أَیُّکُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً وَ هُوَ الْعَزِیزُ الْغَفُورُ.پر برکت و زوال ناپذیر است کسی که حکومت جهان هستی به دست او است و بر همه چیز قادر است ـ همان کسی که مرگ و حیات را آفرید تا شما را بیازماید که کدام یک بهتر عمل می‌کنید و او شکست ناپذیر و بخشنده است. (ملک1-2)
در کتاب لقاءالله آمده است که مرده ای حالت خود را هنگام قبض روح و جان کندن با حضرت سلمان اینگونه بیان کرد : ای سلمان اگر بدن مرا قیچی می کردند و با اره استخوانهایم را می بریدند برایم آسانتر از یک لحظه ای جان کندن بود با آن که من از اهل خیر و سعادت بودم در هنگام مرگ ناگاه شخص تنو مندی را در میان آسمان و زمین دیدم او نگاهی تند داشت همین که به چشم و زبان و گوش من اشاره ای کرد کور و کر و لال شدم ... با آنکه فرشته ای مرگ مرا مژده داد که از نیکو کاران هستم اما آن شخص به من نزدیک تر شد و گرفتن روح از هر یک از اندامم را آغاز کرد این لحظات چنان سخت بود که گویی از آسمان به زمین می افتادم سرانجام به سینه ای رسید و روحم  را یکباره از پیکرم بیرون کشید این مرحله آنچنان دشوار و شکننده بود که اگر بر کوهها واقع می شد از شدت آن آب می شدند .
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
هپروت نوشت:
وقتی ناخواسته یک شرایطی پیش میاد که مجبور میشی چند ساعتی وقتت رو قسمت غسال خونه ی بهش زهرا بگذرونی و یک سری هم به قسمت شستشوش!بزنی یاد خیلی چیزا می افتی که شاید همیشه از فکر کردن بهشون فرار میکردی...
مدام این توی ذهنت تکرار میشه که اگه خداوند انقدر ستار العیوب نبود واقعا چه وضعی برای دنیا و آدمها پیش می اومد؟چقدر وحشتناکه که آدم وقتی سرش به سنگ بخوره که فرصتی برای جبران نداره...
ما را کبوترانه وفــــــــــــــادار کرده است
آزاد کرده است و گرفتــــــار کرده است
بامت بلند باد که دلتنگـــــــــــــی‌ات مرا
از هرچه هست غیر تو بیزار کرده است
خوشبخت آن دلی که گنــــــاه نکرده را
در پیشگاه لطف تو اقــــــرار کرده است
تنها گناه ما طمــــــــــــع بخشش تو بود
ما را کرامت تو گنــــــــــه‌کار کرده است

چون سرو سرفرازم و نزد تو سر به زیر
قربان آن گلی که مرا خوار کرده است!
پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله ) می فرمایند:لِیَتَزَوَّدِ العَبدُ مِن دُنیاهُ لآِخِرَتِهِ ، وَ مِن حَیاتِهِ لِمَوتِهِ وَ مِن شَبابِهِ لِهَرَمِهِ ، فَاِنَّ الدُّنیا خُلِقَت لَکُم وَ اَ نتُم خُلِقتُم لِلآخِرَةِ انسان باید براى آخرتش از دنیا، براى مرگش از زندگى و براى پیرى‏اش از جوانى، توشه برگیرد، چرا که دنیا براى شما آفریده شده و شما براى آخرت آفریده شده‏اید.(تنبیه الخواطر، ج 1، ص 131)


میلاد حضرت علی اکبر و روز جوان مبارک

پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله :اوصیکُمْ بِالشُّبّانِ خَیْرا فَاِنَّهُمْ اَرَقُّ اَفـْئِدَةً اِنَّ اللّه‏َ بَعَثَنى بَشیرا وَ نَذیرا فَحالَـفَنِى الشُّبّانُ وَ خالَفَنِى الشُّیوخُ، ثُمَّ قَرَاَ «فَطالَ عَلَیْهِمُ الاَْمَدُ فَقَسَتْ قُلوبُهُمْ»؛
پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله :شما را به نیکى با جوانان سفارش مى‏کنم، چرا که آنان، دل‏هاى رقیق‏ترى دارند، به راستى که خداوند، مرا بشارت دهنده و هشدار دهنده برانگیخت، جوانان با من هم پیمان شدند و پیران با من به مخالفت برخاستند. آن‏گاه این آیه را خواندند: «و عمر آنان به درازا کشید و دل‏هایشان سخت گردید».
سفینة البحار، ج 2، ص 176.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1.                                    «قتل الله قوماْ قتلوک»
ناگهان قلب حرم وا شد و یک مرد جوان
مثل تیری که رها می شود از دست کمان
خسته از ماندن و آماده رفتن شده بود
ب
عد یک عمر رها از قفس تن شده بود
مست از کام پدر بود و لبش سوخته بود
مست می آمد و رخساره برافروخته بود
روح او از همه دل کنده ، به او دل بسته
بر تنش دست یدالله حمایل بسته
بی خود از خود ، به خدا با دل و جان می آمد
زیر شمشیر غمش رقص کنان می آمد
یاعلی گفت که بر پا بکند محشر را
آمده باز هم از جا بکند خیبر را
آمد ، آمد به تماشا بکشد دیدن را
معنی جمله در پوست نگنجیدن را
بی امان دور خدا مرد جوان می چرخید
زیرپایش همه کون و مکان می چرخید
بارها از دل شب یک تنه بیرون آمد
رفت از میسره از میمنه بیرون آمد
آن طرف محو تماشای علی حضرت ماه
گفت:لاحول ولاقوه الابالله
مست از کام پدر، زاده لیلا ، مجنون
به تماشای جنونش همه دنیا مجنون
آه در مثنوی ام آینه حیرت زده است
بیت در بیت خدا واژه به وجد آمده است
رفتی از خویش ، که از خویش به وحدت برسی
پسرم! چند قدم مانده به بعثت برسی
نفس نیزه و شمشیر و سپر بند آمد
به تماشای نبرد تو خداوند آمد
با همان حکم که قرآن خدا جان من است
آیه در آیه رجزهای تو قرآن من است
ناگهان گرد و غبار خطر آرام نشست
دیدمت خرم و خندان قدح باده به دست
آه آیینه در آیینه عجب تصویری
داری از دست خودت جام بلا می گیری
زخم ها با تو چه کردند ؟جوان تر شده ای
به خدا بیش تر از پیش پیمبر شده ای
پدرت آمده در سینه تلاطم دارد
از لبت خواهش یک جرعه تبسم دارد
غرق خون هستی و برخواسته آه از بابا
آه ، لب واکن و انگور بخواه از بابا*
گوش کن خواهرم از سمت حرم می آید
با فغان پسرم وا پسرم می آید
باز هم عطر گل یاس به گیسو داری
ولی اینبارچرا دست به پهلو داری؟!
کربلا کوچه ندارد همه جایش دشت است
یاس در یاس مگر مادر من برگشته است؟!
مثل آیینهء در خاک مکدر شده ای
چشم من تار شده ؟یا تو مکرر شده ای؟!
من تو را در همه کرب و بلا می بینم
هر کجا می نگرم جسم تو را می بینم
ارباْ اربا شده چون برگ خزان می ریزی
کاش می شد که تو با معجزه ای برخیزی
مانده ام خیره به جسمت که چه راهی دارم
باید انگار تو را بین عبا بگذارم
باید انگار تو را بین عبایم ببرم
تا که شش گوشه شود با تو ضریحم پسرم...
(سید حمیدرضا برقعی)
2-نظر اسلام و قرآن را در مورد جوانان بدانیم بد نیست  جوانان از دیدگاه قرآن
3-  این هم یک لینک دیگه
جوان از دیدگاه قرآن