گريه هاي لحظه ي افطار آرامم نكرد
اشك و اه و توبه هم اين بار آرامم نكرد
نيمه شبهابغض راهم در گلويم كشته ام
ناله هاي اين دل خونبار آرامم نكرد
ديرسالي گشته دل وقف نگاه يار بود
چشم هاي عاشق آن يار آرامم نكرد
جستجوي سر عارف داشت در سر اين دلم
هم كليد خانه ي اسرار آرامم نكرد
عشق هم فرض محال عاشقي گشته مرا
هر چه كردم بر دلم زنهار آرامم نكرد
با كسب پوزش از شاعر محترم اين شعر
في امان الكريم
ياعلي مدد