سفارش تبلیغ
صبا ویژن

ملیـحـــــــــــــــــــــــــــانه

بغض را می گویم...بغض را

توان نفس کشیدن را...
نفس هایم به شمارش افتاده اند
سال هاست روی هم تلنبارشان کرده ام...
اما دیگر دارد زورشان به من می چربد
تا حال من توان فروخوردنش را داشتم
اما گویی میخواد نا رفیقی کند،حصار را بکشند و بگریزد
انگشتم را با تمام نیرویی که دارم در گلویم فرو می برم به پایین هلش دهم...ببلعمش...خفه اش کنم
اما گویی بغض هم با من سر لجاجت و جنگ دارد 
می ترسم از روزی که قفسش را بشکاند...
امیدم این است پرده دری ات را نبینم...
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
وصله پینه های دلم
1.اگر چه نزد شما تشنه ی سخن بودم....کسی که حرف دلش را نگفت من بودم...
2.امام صادق علیه لسلام می فرمایند:حیرانم از کسی که محزون است، ولی به گفتن این قول خداوند پناه نمی برد که;  «لا اله الا انت سبحانک انی کنت من الظالمین »  زیرا، خودم از خداوند عزوجل شنیدم که پس از آن می گوید: «پس [دعای] او را برآورده کردیم و او را از اندوه رهانیدیم و مؤمنان را [نیز] چنین نجات می دهیم » . (انبیا (21) : 88 )
3.ترسم که اشک در غم ما پرده در شود....وین راز سر به مهر به عالم ثمر شود
گویند سنگ لعل شود در مقام صبر........آری شود و لیک به خون جــــگر شود
4.
غم و شادی در قرآن
5.قرآن و راهکارهای رهایی از اندوه


داستان شهید گمنامی که در کربلا مدفون است !

 

از روزی که شنیده بود یکی از فرماندهان سپاه برای زیارت به کربلا آمده، در پوست خود نمی گنجید، می خواست خاطره ای که سال ها بر دل و روح او نقش بسته بود، به صاحبانش بسپارد. با این فکر خود را به کربلا رسانده و درخواست ملاقات با آن فرمانده را کرد.
لحظات در انتظار اجازه ملاقات به سختی می گذشت. او که یکی از نیروهای نظامی ارتش عراق در سال های جنگ بوده، ابتدا نتوانست اجازه ملاقات بیابد. سرانجام وقتی به حضور فرمانده رسید؛ از او پرسید: “مرا می شناسی؟ ”
فرمانده پاسخ داد: “بله شما ابوریاض از نظامیان سابق رژیم عراق و اکنون نیز جزء مردان سیاسی این کشور هستید. به همین خاطر ملاقات با شما برای من سخت بود. ”
ابوریاض گفت: “اما من حرف سیاسی با شما ندارم. سال هاست که خاطره ای را در سینه دارم و انتظار چنین روزی را می کشیدم تا با گفتن آن دین خویش را ادا نمایم. “و او این گونه خاطره اش را آغاز کرد: ...
“در جبهه های جنگ جنوب دقیقاً در مقابل شما در حال جنگ بودم که با خبری از پشت جبهه مرا به دژبانی جبهه فراخواندند. وقتی با نگرانی در جلو فرمانده خود حاضر شدم؛ او خبر کشته شدن پسرم را در جنگ به من دادند بسیار ناراحت شدم. من امید داشتم که پسرم را در لباس دامادی ببینم. اما در نبردی بی فایده و اجباری جگر گوشه ام را از دست داده بودم
وقتی در سرد خانه حاضر شدم، کارت و پلاک فرزندم را به دستم دادند. آنها دقیقاً مربوط به پسرم بود.
اما وقتی کفن را کنار زدم با تعجب توأم با خوشحالی گفتم: اشتباه شده این فرزند من نیست.افسر ارشدی که مأمور تحویل جسد فرزندم بود، به جای تعجب یا خوشحالی، با عصبانیت گفت: این چه حرفی است که می زنی، کارت و پلاک قبلاً چک شده و صحت آنها بررسی شده است. وقتی بیشتر مقاومت کردم برخورد آنها نگران کننده تر شد. آنها مرا مجبور کردند تا جسد را به بغداد انتقال داده و او را دفن نمایم.
رسم ما شیعیان عراق این بود که جسد را بالای ماشین گذاشته و آن را تا قبرستان محل زندگی مان حمل می کردیم. من نیز چنین کردم. اما وقتی به کربلا رسیدم، تصمیم گرفتم زحمت ادامه ی راه را به خود ندهم و او را در کربلا دفن نمایم.
هم اینکه کار را تمام شده فرض می کردم و هم اینکه ضرورتی نمی دیدم که او را تا بغداد ببرم، چهره ی آرام و زیبای آن جوان که نمی دانستم کدام خانواده انتظار او را می کشد، دلم را آتش زده بود. او اگر چه خونین و پر زخم بود، ولی چه با شکوه آرمیده بود.
فاتحه ای خواندم و در حالی که به صدام لعنت می فرستادم، بر آن پیکر مظلوم خاک ریختم و او را تنها رها کردم. اگر چه سال ها از آن قضیه گذشت، اما هرگز چیزی از فرزندم نیز نیافتم. دوستانش جسته و گریخته می گفتند او را دیده اند که اسیر ایرانی ها شده است
با پایان جنگ، خبر زنده بودن فرزندم به من رسید. وقتی او در میان اسیران آزاد شده به وطن بازگشت، خیلی خوشحال شدم. در آن روز شاید اولین سوال از فرزندم این بود که چرا کارت و پلاکت را به دیگری سپرده بودی؟
وقتی فرزندم، خاطره اش را برایم می گفت: مو بر بدنم سیخ شد. پسرم گفت: من را یک جوان بسیجی و خوش سیما به اسارت گرفت و او با اصرار از من خواست که کارت و پلاکم را به او بدهم. حتی حاضر شد پول آنها را بدهد، وقتی آنها را به او سپردم اصرار می کرد که حتماً باید راضی باشم.
من به او گفتم در صورتی راضی هستم که علتش را به من بگویی و او با کمال تعجب به من چیزهایی را گفت که در ذهنم اصلا جایی برایش نمی یافتم.
آن بسیجی به من گفت :من دو یا سه ساعت دیگر به شهادت می رسم و قرار است مرا در کربلا در جوار مولایم امام حسین(ع) دفن کنند.می خواهم با این کار مطمئن شوم که تا روز قیامت در حریم بزرگ ترین عشقم خواهم آرمید…
وقتی صدای ابوریاض با گریه هایش همراه شد. این فقط او نبود که می گریست بلکه فرمانده ایرانی نیز او را همراهی کرد.
منبع: همراز با ستارگان


9 دی

سالروز حماسه ی ملی 9 دی گرامی باد

_____________________________________________________________________________________
قسمتی از شعر مرحوم اقاسی در مورد بسیجی که بسیار قابل توجه و تامل هستش امیدوارم حوصله به خرج بدید و تا آخرش رو بخونید.

خمینی حجت حق بر زمین بود
امین دین ختم المرسلین بود

خمینی رفت فرزندش علی هست
خدا را شکر بر امت ولی هست 

بسیج ای دست و بازوی ولایت
خط سرخ ازل تا بی نهایت 

بسیج ای تکسوار عرصه جنگ
صف ایثار مردان را سر آهنگ 

به عزم جان نثاری پیشتازی
میان آتش و خون سرفرازی 

تو با دست خمینی عهد بستی
تبر گشتی و بتها را شکستی 

تو با خون گلویت عهد کردی
که از خط خمینی برنگردی

تو را نشناختن، حق ناشناسی است
تعارض با تو کفر و ناسپاسی است

بسیجی سست و بی حال است آیا؟
زبان غیرتش لال است آیا؟ 

بسیجی از چه رو خاموش ماندی؟
زبان بستی سراپا گوش ماندی؟

نمی بینی مگر دجاله ها را؟
سرود شوم نفی لاله ها را؟ 

ببین نشخوار صبح و شامشان را
طنین طعنه و دشنامشان را

علی را بی عدالت نام دادند
ولایت را وکالت نام دادند 

به سر اندیشه هایی خام دارند
ولی داعیه اسلام دارند 

کدام اسلام؟ اسلامی که مرده است
سر تسلیم بر شیطان سپرده است

کدام اسلام؟ اسلام مجازی
پر از اندیشه های حقه بازی 

کدام اسلام؟ اسلام عداوت
که سر می بُرّد از روی شقاوت

کدام اسلام؟ اسلام پریشان
که باشد سرپناه کفر کیشان 

بسیجی سست و بی حال است آیا؟
زبان غیرتش لال است آیا؟

نه این سان نیست او میدان نورد است
بسیجی شیر میدان نبرد است

دلی شفاف چون آئینه دارد
ولی در دل ز دشمن کینه دارد

بسیجی تابع اسلام ناب است
لوایش تیغ سرخ آفتاب است 

کدام اسلام؟ اسلام جسارت
به ظهر کوفه و شام اسارت 

کدام اسلام؟ اسلام رهایی
ز بند جهل و قومیت گرایی

کدام اسلام؟ اسلام حسینی
که جاری شد ز لب های خمینی 

خمینی گفت: سرگردان نباشید
اسیر دست نامردان نباشید 

نگه کن بلبلان این چمن را
بلوچ و کرد و ترک و ترکمن را 

بسیجی شیعه و سنی ندارد
به فرمان ولی سر می سپارد 

اگر آزاده هستی اهل دل باش
گر استقلال خواهی مستقل باش 

چه ها کردند احزاب سیاسی؟
به غیر از نقض قانون اساسی 

الا ای عارفان بی معارف
جهالت پیشگان شبه عارف

الا ای عارفان اهل تردید
ولایت را چرا بازیچه کردید؟

اگر میراث دار بایزیدید
چرا از طاعت و تقوا بریدید؟

از آن روزی که این دکان گشادید
چه معجونی به خورد خلق دادید؟ 

اگر فرهنگتان فرهنگ دین است
چرا آهنگتان کفر آفرین است؟

شما گر پیرو خط امامید
چرا دلبسته میز و مقامید؟ 

فضای باز یعنی بی حیایی
در انظار عمومی خودنمایی 

فضای باز یعنی نانجیبی
تظاهر سازی و مردم فریبی 

که میدان داد این نوکیسه ها را؟
حمایت کرد این ابلیسه ها را؟

که بر اینان ز بیت المال بخشید؟
به بزم شب پرستان خوش درخشید؟ 

سرافرازان برای سرفرازی
ضرورت دارد آیا برج سازی؟

دلم تنگ شهیدان است امشب
که همرنگ شهیدان است امشب

من از خون شهیدان شرم دارم
که خلقی را به خود سرگرم دارم


زن و رسانه های غربی

رسانه ها انتقال اخبار و اطلاعات،آموزش مردم ،پر کردن اوقات فراغتشان،تعامل و تضارب افکار را بر عهده دارند.
مسئولیت رسانه های دیداری،شنیداری،نوشتاری زنده نگه داشتن سنتها و باورهای دینی و ملی آن کشور است.
در اصل رسانه های جمعی نگهبان هویت دینی و ملی آن کشور محسوب میشوند.موظفند به تبلیغ و ترویج هویت دینی و ملی پرداخته و در جهت تثبیت آن کوشا باشند.
در مقابل تهاجم به فرهنگ باید به تثبیت هویت افراد جامعه بپردازند.در این شرایط تمام افراد توقع دارند که کتاب،سینما،رادیو و تلوزیون و...آنها را در جهت پایبندی به سنتها و باورهای دینی و ملی خود یاری کنند.
در اصل رسانه ها نقش تعیین کننده ای در شکل گیری خط فکری افراد دارند.رسانه ها در صورت به وجود امدن بحران باید پشتیبان مردم و خواسته ها و عقایدشان باشند و صادقانه واقعیتها را بیان کنند.وجود صداقت در رسانه های جمعی باعث میشود مردم سنتها و باورها را راحتتر بپذیرند.
رسانه های جمعی منتقل کننده ی هنجارها و ارزشها هستند از این رو توجه به محتوای انها و سیاستگذاری آن حائز اهمیت است.
رسانه ها در اینجاد نگرش صحیح به نقش زن و چگونگی قرار گرفتن دو جنس مخالف در کنار هم و ایجاد مرز مشخص بین این دو،توجه درست به نیازهای حقیقی و فطری زنان تاثیر بسزایی دارند.
به عنوان مثال رسانه های غربی زن و نقش او را در اجتماع چیزی دور از واقعیت به تصویر کشیده اند.بیشتر توجه به نقش جنسی زنان دارند.آنها برای رسیدن به اهداف استکباری خود و مسلط شدن بر تمام ملتها زن را وسیله قرار داده اند!
هدفشان سوق دادن جوامع به سمت شهوت رانی و دین زدایی است.زن ابزاریست که آنها را در رسیدن به برنامه های از پیش تعیین شده و سازماندهی شده شان یاری میدهد به همین دلیل نباید زنان نسبت به این موضوع بی توجه باشند.
غربی ها در رسانه هایشان با شعار آزادی زنان و طرفدار حقوق زن بودن نه تنها هویت زن را از او گرفته اند و عریان و بی ارزش نشانش میدهند بلکه به این طریق جمع کثیری از مردان را نیز از معنویت و انسانیت دور میکنند.
وقتی از زنان در تبلیغاتشان،در عرصه ی موسیقی،در عرصه ی سینما و...استفاده میکنند تا میزان بهره برداری اقتصادیشان افزایش یابد یا اینکه زنان را به عرصه ی اجتماع و بازار کار برده تا در ازاری پرداخت پول کمتر از انها کار بیشتری بکشند آیا این زنده نگه داشتن ارزشهای دینی و ملی شان است؟
اگر این چنین است چرا این تحولات فقط در چند سال گذشته به چشم میخورد!در صورتیکه قبل از این زنان غربی از کمترین حقوق انسانی هم محروم بوده اند.تاریخشان نشانگر چنین واقعیتست.
رسانه های غربی با برداشتن حریم بین زن و مرد،معنویت را از بین برده باعث متزلزل شدن بنیان خانواده شده اند در جوامع غربی خانواده مرکزیت خود را از دست داده است.به این دلیل اصول اخلاقی و انسانی از بین میرود و نسلی بی دین ، بی فرهنگ و لاابالیگر که فقط پیرو خواسته های نفسانی و شهوانی خود هستند تربیت میکند.
کشورهای غربی با توجه به پیشرفتهای بسیار ٍ علمی تا کنون نتوانسته اند تعریف درستی از جایگاه زن ارائه داده و مطابق آن توسط رسانه هایشان الگو سازی کنند.
به جهت نبودن تعریف درست از هر جایگاه است که جامعه دچار کندروی،تند روی و کجروی میشود که در نتیجه آرامش روانی جامعه از بین میرود.
جوانان بیشتر از دیگر قشرهای جامعه تحت تاثیر رسانه ها قرار میگیرند آنها هنگام روبرو شدن با محصولات فرهنگی ،فیلمهای سینمایی،موسیقی و ... دیدن تصاویر مخدوش از زن و وضعیت جسمانی اش که توسط رسانه های جمعی غرب مورد تبلیغ قرار میگیرد منجر به صدمات غیر قابل جبران از جمله برخوردار نبود از سلامت و بهداشت جنسی میشوند.

از این رو ما باید شاهد آمار وحشتناک جراحی های پلاستیک برای تغییر شرایط جمسانی و ظاهرا رسیدن به شرایط مطلوب و بدست اوردن زیبایی های ظاهری باشیم که حتی ممکن است این افراد سلامت روحی و جسمی شان را از دست بدهند.و این تنها به خاطر الگو دهی نادرست رسانه های غربی است.
به تصویر کشیدن زن در رسانه های غربی به منظور سوء استفاده جنسی و استفاده از بدن زن به عنوان یک شی ء جنسی است.
آیا احیا حقوق از دست رفته زن بدینگونه است؟
آیا این وظیفه ی رسانه های جمعی است؟
آیا رسانه های غربی نباید به جهانیان پاسخگو باشند؟


خواص طبی نماز

برخی از کارشناسان معتقدند نماز خواندن تنها غذای روح انسان نیست , بلکه جسم انسانها را نیز تقویت می کند و آنها را در مبارزه با مشکلات روزمره یاری می دهد .
وقتی چشمها در حالت نماز ثابت می ماند جریان فکر هم خود به خود آرام شده و در نتیجه تمرکز فکر افزایش می یابد. ثابت ماندن چشم باعث بهبود ضعف و نواقصی مانند نزدیک بینی می شود و به لحاظ روانی این حالت باعث افزایش مقاومت عصبی فرد شده و بیی خوابی و افکار نا آرام را از انسان دور می کند.
ایستادن در حالت نماز باعث تقویت حالت تعادلی بدن شده و قسمت مرکزی مخچه که محل کنترل اعمال و حرکات ارادی است را تقویت می کند و این عمل باعث می شود فرد با صرف کمترین نیرو و انرژی به انجام صحیح حرکات بعدی بپردازد.
 نماز قسمت فوقانی بدن را پرورش داده و ستون مهره ها را تقویت کرده و آن را در حالت مستقیم نگاه می دارد.
 تقویت احشاء و ماهیچه های شکم , حفظ سلامت دستگاه گوارش و رفع یبوست مزمن سوء هاضمه و بی اشتهایی از دیگر خواص نماز خواندن و رکوع در نماز است.
کارشناسان می گویند در حالت رکوع ماهیچه های اطراف ستون مهره ها منبسط می شود کخ در متعادل و آرام کردن سمپاتیک موثر است.
مدت زمان خواندن ذکر رکوع نیز باعث تقویت عضلات صورت و گردن ساق پا و رانها می شودو به این ترتیب به جریان خون در قسمتهای مختلف بدن سرعت می بخشد.
تنظیم متابولیسم بدن فراهم نمودن زمینه از بین رفتن اکثر بیماری ها از بدن , کمک به افزایش حالت استواری و استحکام مغز و بهبود ناراحتی های تناسلی و نارسایی های تخمدان از دیگر خواص رکوع در نماز است.
سجده نیز ستون مهره های بدن را تقویت کرده و دردهای سیاتیک را آرام می کند. سجده علاوه بر از بین بردن یبوست و سوء هاضمه ,پرده دیافراگم را تقویت کرده و به دفع مواد زاید بدن به دلیل فشرده شدن منطقه شکمی کمک می کند.
سجده همچنین باعث افزایش جریان خون در سر شده که این امر با تغذیه این غدد باعث حفظ شادابی , زیبایی و طراوت پوست می شود.
حالات سجده به واسطه باز شدن مهره ها از یکدیگر باعث کشیده شدن اعصابیکه قسمتهای مختلف بدن را به مغز وصل می کند,شده و این  اعصاب را در یک حالت تعادلی قرار می دهد که این عم برای سلامت انسان بسیار حائز اهمیت است
سجده باعث آسودگی و آرامش در فرد شده و عصبانیت را تسکین می دهد. استحکام بخشیدن و تقویت عضلات پاها و ران ها , کمک به نفخ معده و روده  , بهبود فتق  , از خواص نشستن بعد نماز است.
روشن است که نماز فلسفی خاص خود را دارد که معراج مومن و مایه ی قرب به حق است و آن را باید فقط برای خداوند تعالی خواند و نه به انگزه فواید و آثاری از این دست, ولی آگاهی از این دست نظرات علمی نیز می تواند برای برخی مفید باشد.
 


پیام عاشورا

در حدیثی از امام صاق علیه السلام آمده است : به خدا سوگند که حضرت قائم ، بازماندگان و ذراری کشندگان حضرت حسین (ع) را به واسطه کردار پدران و اجدادشان خواهد کشت . (1) 
در کتاب « عیون الاخبار » از عبدالسلام بن صالح هروی روایت کرده است که گفت : به امام رضا (ع) عرض کردم که نظرتان در باره این حدیث که از امام صادق (ع) روایت شده است ، چه می باشد ؟ حضرت فرمود : « درست است » گفتم : پس معنای این آیه که می فرماید « و لا تزر وازره اخری »(2) ( هیچ کس بار گناه دیگری را به دوش نخواهد کشید ) چه می شود ؟ فرمود « خداوند در تمام گفتارهایش راست و درست فرموده است ، لکن فرزندان قاتلان حسین (ع) کسانی هستند که از کردار پدرانشان راضی هستند و به آن افتخار می کنند و هر کس که از کاری راضی باشد ، مثل آن است که آن را انجام داده است ، و اگر کسی در شرق عالم کشته شود و دیگری در غرب عالم ، به این قتل راضی و خشنود باشد ، نزد خدای تعالی با قاتل شریک خواهد بود . از این رو حضرت قائم(عج) آنها را به قتل می رساند . (3)   

__________________________________________________________________                                
1-کامل الزیارات ص63  
2- سوره انعام آیه 164 
3- عیون اخبارالرضا ص212- الزام الناصب ج1ص72 
4- قسمتی از بیانات مقام معظم رهبری امام خامنه ای حفظه الله در مورد عاشورا: به نظر من امروز این پیام عاشورا از دیگر درسها و پیامهاى عاشورا براى ما فورى تر است . ما باید بفهمیم چه بلایى بر سر آن جامعه آمده است که سر حسین بن على علیه السلام ، آقازاده ى اول دنیاى اسلام و پسر خلیفه ى مسلمین على بن ابیطالب علیه السلام ، در همان شهرى که پدر او بر مسند خلافت مى نشسته است گردانده شد و آب از آب هم تکان نخورد. باید ببینیم چگونه از همان شهر افرادى آمدند به کربلا و او و اصحابش را با لب تشنه به شهادت رساندند و حرم امیرالمؤ منین علیه السلام را به اسارت گرفتند. حرف در این زمینه زیاد است  من در پاسخ به این سؤ ال یک آیه از قرآن مطرح مى کنم . قرآن جواب ما را داده است . قرآن درد بیمارى را به مسلمین معرفى مى کند. آن آیه این است که مى فرماید: فخلف من بعدهم خلف اضاعوا الصلوه و اتبعو الشهوات فسوف یلقون غیا . دوعامل ، عوامل اصلى این گمراهى و انحراف عمومى است : یکى دور شدن از ذکر خدا که مظهر آن صلات و نماز است ، یعنى فراموش کردن خدا و معنویت و جدا کردن حساب معنویت از زندگى و فراموش کردن توجه و ذکر و دعا و توسل و طلب توفیق از خداى متعال و توکل بر خدا و کنار گذاشتن محاسبات خدایى از زندگى و عامل دوم اتبعوا الشهوات است یعنى دنبال شهوترانیها و هوسها و در یک جمله ى دنیاطلبى رفتن و به فکر جمع آورى ثروت و مال بودن و به دام شهوات دنیا افتادن و اصل دانستن اینها و فراموش کردن آرمانها. این درد اساسى و بزرگ است و ما هم ممکن است به این درد دچار بشویم.
5
- این کشته ی فتاده به هامون حسین توست......وین صید دست و پا زده در خون حسین توست


روش کنترل میر حسین موسوی

چند روز پیش یک استادی برای پاسخگویی به سوالات سیاسی آمده بودند،یکی از دوستان از ایشون این سوال رو پرسیدند که: با توجه سوابق درخشان! آقای میر حسین موسوی چرا ایشون هم چنان شغل دولتی دارند؟
استاد در جواب سوال شون این حکایت رو نقل کردند که بسیار جالب بود:
گفتند یک روز یک آقایی از روستایی می گذشته برای خوندن نماز به مسجد آن روستا میره.
داخل مسجد که میشه می بینه مردم به صف ایستادن و روحانی مسجد صف آخر ایستاده! و یک شخصی که معمم نیست جلو ایستاده و داره نماز رو میخونه!
خیلی تعجب میکنه اما به خاطر جمعیتی که نمازگزار بودن اقتدا میکنه به آن امام جماعت .
 بعد از نماز می بینه که امام جماعت انگشت هاش هم قطع شده است !دیگه تعجبش بیشتر میشه و از مردم سوال میکنه که چرا انگشت های امام جماعت تون رو قطع کردن؟
میگن که چون سرقت کرده!
می پرسه:پس چرا  ایستاده جلو؟چرا روحانی روستاتون به جاش نماز نمی خونه؟
گفتند:گفتیم بایسته جلو که کفش هامون رو نبره!


آقازاده



عملیات ماووت، برون مرزی بود و احتمال اسارت زیاد بود.گفتیم اگر پسر رئیس جمهور اسیر شود دشمن حسابی سوء استفاده تبلیغاتی می کند.تصمیم گرفتیم منصرفش کنیم اما فایده ای نداشت.
یکی پیشنهاد داد چون بدون عینک نمی بیند،پس...
کسی مامور شد و یواشکی!دسته های عینکش را شکست.موقع عملیات،دیدیم باز آن جلو ایستاده است!جای دسته های عینک از نخ استفاده کرده بود!حق داشت،بچه ی همان پدری بود که بی اعتنا به پست و مقام،در اوج خطر به قلب دشمن می زد و مثل شیر مقابلشان می ایستاد.
سردار فضلی
کتاب خاطرات سبز،ص138
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1.بررسی آسیب‌شناسانه معضلی به نام «آقازادگی»
2.فهرست بدترین آقازاده‏های جهان
3.زندگی نامه رهبر عزیز امام خامنه حفظه الله
4. سال 59 به یکی از اساتید یهودی آلمان گفتم «استاد! چرا رسانه‌های شما نمی‌گویند امام خمینی؟». خنده‌ای کرد و گفت «آخر ما بعضی چیزها را متوجه شدیم!». کیف‌اش را باز کرد و یک کتاب درآورد. ترجمه‌ی آلمانی کتاب «ولایت فقیه» امام بود. گفت «آقای خمینی یک تئوری جهانی دارد. وقتی ما بگوییم "امام"، ایشان بین کشورهای دنیا شاخص می‌شود. چون کلمه‌ی "امام" قابل ترجمه نیست.ولی وقتی بگوییم "رهبر"، این کلمه در فرهنگ غرب بار منفی دارد. دیگر ما ایشان را کنار استالین و موسیلینی و هیتلر قرار می‌دهیم. کلمه‌ی "رهبر" به نفع ما و کلمه‌ی "امام" به نفع آقای خمینی است. از طرف دیگر اگر ایشان یک جایگاه دینی دارد، ما به ایشان می‌گوییم "آیت‌الله"، اما "امام" یک بار معنوی دارد! از طرفی ایشان آن طور می‌شود امام امت اسلامی که مسلمان‌های دنیا را دور خودش جمع بکند!». حالا چراباید بگوییم امام خامنه ای؟


آقازاده ها

هنگام تعویض ضریح مطهر حضرت امام رضا (ع) همراه اقا به عتبه بوسی مشرف شدیم. کنار مرقد مشغول راز و نیاز بود. تمام که شد،اقای واعظ طبسی گفتند:" اگر اجازه بدهید، اقا زاده ها هم بیایند  نزدیک تر، تا امام را از نزدیک زیارت کنند."
آقا فرمودند: پس بقیه چی؟!اگر باقی هم می توانند قبر امام را از نزدیک زیارت کنند فرزندان من هم بیایند.
آن روز همه آمدند. همه توفیق زیارت یافتند.  همه!

برگرفته از کتاب یک سبد گل محمدی(گوشه هایی از زندگی مقام معظم رهبری)
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پی نوشت:
چقدر فرق است بین آقا زاده ها و آقا زاده ها!


صبر است مرا چاره ی هجران تو لیکن...

امام حسن مجتبی علیه‏السلام:
«
مَنْ طَلَبَ رِضَی اللّهِ بِسَخَطِ النّاسِ کَفاهُ اللّهُ اُمُورَ النّاسِ وَ مَنْ طَلَبَ رِضَی النّاسِ بِسَخَطِ اللّهِ وَکَلَهُ اللّهُ اِلَی النّاسِ؛
هر کس رضایت خدا را بخواهد هر چند با خشم مردم همراه شود؛ خداوند او را از امور مردم کفایت می‏کند و هر کس که با به خشم آوردن خداوند دنبال رضایت مردم باشد، خدا او را به مردم وا می‏گذارد.»
میزان الحکمة، ج 4، ص 153
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پی نوشت:
1.خلق دل سنگ اند و من آیینه با خود می برم...بشکنیدم دوستان دشنام پنهانی بس است
2.به خداحافظی تلخ تو سوگند نشد....و تو رفتی و دلم ثانیه ای بند نشد
3.و بک الدخیل یا عشق...بک الدخیل یا عشق...
4.هر که دل آرام دید از دلش آرام رفت...
5.ای عشق در شکستن ما سعی کن که ما....چون توبه آفریده برای شکستنیم!
6.اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم و اهلک اعدائهم