سفارش تبلیغ
صبا ویژن

ملیـحـــــــــــــــــــــــــــانه

مایه ی رسوایی...

مرحوم کلینى در کتاب کافى در حدیثى از پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) چنین نقل مى کند که فرمودند:

«یا مَعْشَرَ مَنْ اَسْلَمَ بِلِسانِهِ وَ لَمْ یُسْلِمُ بِقَلْبِهِ لا تَتَّبِعُوا عَثَراتِ الْمُسْلِمینَ، فَاِنّهُ مَنْ تَتَبَّعُ عَشَراتِ الْمُسْلِمینَ تَتَبَّعُ اللّهُ عَثْرَتَهُ وَ مَنْ تَتَبَّعُ عَثْرَتَهُ یُفْضِحْهُ;

اى گروهى که با زبان مسلمان شده اید اما دل شما اسلام را نپذیرفته است، از لغزش هاى مسلمانان جستجو مکنید، چرا که هر کس تجسّس درباره لغزش هاى مسلمین کند، خداوند از لغزش او جستجو خواهد کرد، و هر کس که خداوند از لغزش او جستجو کند، رسوایش خواهد نمود»."
اصول کافى، جلد 2، صفحه 354، حدیث 4


پیام عاشورا

در حدیثی از امام صاق علیه السلام آمده است : به خدا سوگند که حضرت قائم ، بازماندگان و ذراری کشندگان حضرت حسین (ع) را به واسطه کردار پدران و اجدادشان خواهد کشت . (1) 
در کتاب « عیون الاخبار » از عبدالسلام بن صالح هروی روایت کرده است که گفت : به امام رضا (ع) عرض کردم که نظرتان در باره این حدیث که از امام صادق (ع) روایت شده است ، چه می باشد ؟ حضرت فرمود : « درست است » گفتم : پس معنای این آیه که می فرماید « و لا تزر وازره اخری »(2) ( هیچ کس بار گناه دیگری را به دوش نخواهد کشید ) چه می شود ؟ فرمود « خداوند در تمام گفتارهایش راست و درست فرموده است ، لکن فرزندان قاتلان حسین (ع) کسانی هستند که از کردار پدرانشان راضی هستند و به آن افتخار می کنند و هر کس که از کاری راضی باشد ، مثل آن است که آن را انجام داده است ، و اگر کسی در شرق عالم کشته شود و دیگری در غرب عالم ، به این قتل راضی و خشنود باشد ، نزد خدای تعالی با قاتل شریک خواهد بود . از این رو حضرت قائم(عج) آنها را به قتل می رساند . (3)   

__________________________________________________________________                                
1-کامل الزیارات ص63  
2- سوره انعام آیه 164 
3- عیون اخبارالرضا ص212- الزام الناصب ج1ص72 
4- قسمتی از بیانات مقام معظم رهبری امام خامنه ای حفظه الله در مورد عاشورا: به نظر من امروز این پیام عاشورا از دیگر درسها و پیامهاى عاشورا براى ما فورى تر است . ما باید بفهمیم چه بلایى بر سر آن جامعه آمده است که سر حسین بن على علیه السلام ، آقازاده ى اول دنیاى اسلام و پسر خلیفه ى مسلمین على بن ابیطالب علیه السلام ، در همان شهرى که پدر او بر مسند خلافت مى نشسته است گردانده شد و آب از آب هم تکان نخورد. باید ببینیم چگونه از همان شهر افرادى آمدند به کربلا و او و اصحابش را با لب تشنه به شهادت رساندند و حرم امیرالمؤ منین علیه السلام را به اسارت گرفتند. حرف در این زمینه زیاد است  من در پاسخ به این سؤ ال یک آیه از قرآن مطرح مى کنم . قرآن جواب ما را داده است . قرآن درد بیمارى را به مسلمین معرفى مى کند. آن آیه این است که مى فرماید: فخلف من بعدهم خلف اضاعوا الصلوه و اتبعو الشهوات فسوف یلقون غیا . دوعامل ، عوامل اصلى این گمراهى و انحراف عمومى است : یکى دور شدن از ذکر خدا که مظهر آن صلات و نماز است ، یعنى فراموش کردن خدا و معنویت و جدا کردن حساب معنویت از زندگى و فراموش کردن توجه و ذکر و دعا و توسل و طلب توفیق از خداى متعال و توکل بر خدا و کنار گذاشتن محاسبات خدایى از زندگى و عامل دوم اتبعوا الشهوات است یعنى دنبال شهوترانیها و هوسها و در یک جمله ى دنیاطلبى رفتن و به فکر جمع آورى ثروت و مال بودن و به دام شهوات دنیا افتادن و اصل دانستن اینها و فراموش کردن آرمانها. این درد اساسى و بزرگ است و ما هم ممکن است به این درد دچار بشویم.
5
- این کشته ی فتاده به هامون حسین توست......وین صید دست و پا زده در خون حسین توست


صبر است مرا چاره ی هجران تو لیکن...

امام حسن مجتبی علیه‏السلام:
«
مَنْ طَلَبَ رِضَی اللّهِ بِسَخَطِ النّاسِ کَفاهُ اللّهُ اُمُورَ النّاسِ وَ مَنْ طَلَبَ رِضَی النّاسِ بِسَخَطِ اللّهِ وَکَلَهُ اللّهُ اِلَی النّاسِ؛
هر کس رضایت خدا را بخواهد هر چند با خشم مردم همراه شود؛ خداوند او را از امور مردم کفایت می‏کند و هر کس که با به خشم آوردن خداوند دنبال رضایت مردم باشد، خدا او را به مردم وا می‏گذارد.»
میزان الحکمة، ج 4، ص 153
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پی نوشت:
1.خلق دل سنگ اند و من آیینه با خود می برم...بشکنیدم دوستان دشنام پنهانی بس است
2.به خداحافظی تلخ تو سوگند نشد....و تو رفتی و دلم ثانیه ای بند نشد
3.و بک الدخیل یا عشق...بک الدخیل یا عشق...
4.هر که دل آرام دید از دلش آرام رفت...
5.ای عشق در شکستن ما سعی کن که ما....چون توبه آفریده برای شکستنیم!
6.اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم و اهلک اعدائهم

لذت ِدم!

یکی از اسباب تکبر انسانها زیبایی شونه!ولی این ظاهر زیبا تا کی به درد میخوره؟
ظاهر خیلی به کار نمیاد فقط در قالب خواستگاری و امثال این مهم به نظر میرسه!تا حالا دیدید در خانواده بعد از ده سال زندگی مشترک اختلافها سر ظاهر باشه؟
ظاهر زیبا نمی آید به کار
حرفی از معنا اگر داری بگو
مثلا یک لباس جدید که میخریم،چقدر به نظرمون قشنگه،از داشتنش چه احساس خوبی داریم و فکرمون رو به خودش جلب میکنه.ولی بعد از اینکه چندبار پوشیدیمش آیا به همون اندازه در نظرمون زیباست؟
ما درون رو بنگریم و حال را
نی برون را بنگریم و قال را ‏
امام کاظم علیه‏السلام میفرمایند: ‏
إنَّ مَثَلَ الدُّنیا مَثَلُ الحَیَّةِ مَسُّها لَیِّنٌ و فی جَوفِهَا السَّمُّ القاتِلُ؛
حکایت دنیا حکایت مارى است که دست سودن به آن موجب احساس نرمى و در درونش زهرى کشنده است .
یا جوان ، خیلی تحرک و جنب و جوش داره و در هر شرایطی خیلی سریع عکس العمل نشون میده و جبهه میگیره.لذتهای دنیا دلگرمش میکنه ،در مقابل هر حرفی زود ناراحت میشه  و ... همون شخص وقتی به سن پیری میرسه سنجیده تر رفتار میکنه در مقابل هر حرفی اول تامل میکنه و بعد جواب میده.لذتهای دنیا زود به خود مشغولش نمیکنه و ...
توجه به ظاهر به زیبایی ها خوبه ولی به اندازه اش.اگر تمام انرژی و توان انسان در راه چشیدن این زیبایی ها باشه که هم دنیا رو باخته هم آخرتش رو چون این زیبایی ها هیچ وقت تمومی نداره ولی اگه در راه دین و معرفتش ازشون بهره بگیره هم لذت دنیا رو برده هم آخرت رو.
شاید این شعر تمام حرفها رو در دل خودش جا داده باشه
این دیگ زخامی است که در جوش و خروش است
چون پخته شد و لذت دم دید خموش است


تک و توک نوشت3

1.امام على علیه‏السلام :
لَوْ لاخَمْسُ خِصالٍ لَصارَ النّاسُ کُلُّهُمْ صالِحینَ: أوَّلُهَا الْقَناعَةُ بِالْجَهْلِ، الْحِرْصُ عَلَى الدُّنْیا، وَالشُّحُّ بِالْفَضْلِ، وَالرِّیاءُ فِى الْعَمَلِ وَالإِْعْجابُ بِالرَّأْىِ؛
اگر پنج خصلت نبود، همه مردم جزوِ صالحان مى‏شدند: قانع بودن به نادانى، حرص به دنیا، بخل ورزى به زیادى، ریاکارى در عمل، و خود رأیى.
غررالحکم    2/451/3260
2.نقش از گلیم میرود،از دل نمیرود...
3.به یکی جرعه که آزار کسش در پی نیست
 
زحمتی میکشم از مردم نادان که مپرس
4.راستی تیمم باطل است آنجا که آبست!
5. گوشه ی چشم بگردان و مقدر گردان
ما که هستیم در این دایره ی سرگردان!؟
دور گردید و به ما جرأت مستی نرسید
چه بگوییم به این ساقی ساغرگردان!؟...
 این دعایی ست که رندی به من آموخته است
بار ما را نه بیفزا! نه سبک تر گردان!
غنچه ای را که به پژمرده شدن محکوم است
تا شکوفا نشده ، بشکن و پرپر گردان
من کجا بیشتر از حق خودم خواسته ام؟!
مرگ حق است.. به من حق مرا برگردان