بــــــه نام او!
به نام خـــــدا!
به نام نامـی او!
با نام و یاد خــدا!
به نام خالق یکتـا!
با نام و حمد خدا...!
به نا او که از اوییـــم!
به نام خدای مهربــان!
به نام تنها دستگیـــــر!
به نام ایزد بخشاینــــده!
به نام خدای عاشقـــــان!
به نام حضرت عشـــــــق!
به نام حضرت دوســـــــــت!
به نام تنهاترین عشـــــــــــق!
به نام خداوند جان و خــــــــرد!
به نام یگانه خالق هستــــــــی!
به نام یگانه هستی بخــــــــــش!
به نام خدایی که دل را آفریــــــــد!
به نام خدای دلهای شکستــــــــــه!
به نام یگانه لایق پرستــــــــــــــــش!
به نام او که انتظــــــــــــــــــار اموخت!
به نام خداوند عشق و زیبایـــــــــــــــی!
به نام تو ای مهـــربان تــــرین خـــــــــــدا!
به نام خدایی که از خاک دل آفریـــــــــــــد!
به نام خدای حسابگر،حسابساز،حسابــرس!
به نام او که هستــــــی ام از اوســـــــــــــت!
به نام تک مکانیک قلبهــــــای تصادفـــــــــــی!
به نام او که قدرت خندیدن عطا کـــــــــــــــــــرد!
به نام خدایی که در همین نزدیکیســـــــــــــــــت!
به نام او که زندگــی از او رنگ میگیــــــــــــــــــــرد!
به نام خداوندی که لیلی را عاشق کـــــــــــــــــــــرد!
به نام او که گل سرخ را عاشـــــق آفریـــــــــــــــــــــد!
به نام خداونــــــدی که وعــــده اش وفاســـــــــــــــــت!
به نام او که اگر حکــــــــــم کند همه محکومیـــــــــــــــم!
به نام او که هرچه هست و نیست از اوســــــــــــــــــــــت!
به نام او که ناقوس کلیسای عشـــق را مینــــــــــــــــــوازد!
به نام خدایی که زیبــــاست و زیبــــایی را دوســـــــــــت دارد!
به نام خدایی که هستـی ازاوست و هرچه داریم از لطف اوست!
سلام
میخواستم شروع کنم ولی نمیدونستم خدارو با چه نامی یاد کنم که شایسته تر باشه. تو گوگل سرچ کردم نتیجه رو هم دیدید!
نه میدونم باید چطور شروع کنم، نه در چه موردی باید بنویسم.فقط میدونم باید شروع کرد باید نوشت، باید خواست،باید بود،باید بود،باید بود!
مینویسم گاهی تلخ،گاهی شیرین،گاهی ملس،گاهی هم بی مزه!
از دل خودم از دل شما
دلهایی که در تاب و تبن برای آسمونی شدند
دلهایی که اسیر و در بندند
دلهایی که پر از دردند
دلهایی که درد دین دارند
دلهایی که پر از عشق و شورند
دلهایی که زنگار گرفتند
دلهایی که منتظرند
دلهایی که بد جوری دنبال خودشون میگردند!
دلهایی که خسته اند
دلهایی که دوست دارن دل بمونند
دلهایی که تو این شهر پر از دود و دم و گناه ...
دلهایی که خلوتشون غبار گرفته!
دلهایی که فتنه امونش رو بریده
دلهایی که با سوسوی فانوس خوندشون رو زنده نگه داشتند
دلهایی که گرفتار شب شدند
دلهایی که خودشون رو نذر کردند
دلهایی که بغض دارند
دلهایی که میتونن درمون خیلی دردا باشن ولی...
دلهایی که چشم انتظارند
دلهایی که طاقتشون طاق شده
دلهایی که از چشهاشون غم سرازیره
دلهایی که دردشون بی دردیه
دلهایی که با آسمون غریبند
دلهایی که چشمشون کور شده
دلهایی که احساس خطر میکنند
دلهایی که گاهی میلرزن و گاهی...!
دلهایی که گاهی یادشون میره دلن!
دلهایی که بی دل شدند!
دلهایی که دل تو دلشون نیست
دلهایی که پر از خدا شدند
...
پس بسم الله